🔸️یا اباصالح‌المهدی افتاده‌ام به دام غم روزگارها آشفته‌‌ام ز سرزنش بیشمارها درهر گذر نگاه غریبانه داشتم ماندم به پای عاشقی بیقرارها من‌خلف‌وعده در ره‌عشقت‌نمیکنم هر جمعه آمدم به مسیر قرارها غیر‌از تو رو به جانب عالم نمیکنم هستند در کمین من آخر نگارها تنها بهار فاطمه‌ای ای نگار من رسوا شدند در غم تو سربدارها نام تو برده‌اند و به وصلت رسیده‌اند آن عاشقانِ در صف شب‌زنده دارها از یک دعای نیمه شب خادم درت (حاجت روا شدند هزاران هزارها) عمرم به سر رسیده تو آقا نیامدی شایدکه‌رجعت‌است قرار و مدارها هرشب برای غربت تو گریه میکنم شدلاله‌زار ز اشک من این شوره‌زارها فرموده است امام رضا فبکنالحسین باشد قرار، کرببلا فبکنالحسین .