‍ روضه حضرت رقیه دخترا قدر بابا رو بدونید درد بی بابا ای رو نمی دونید کسی که بابا داره غم نداره چیزی توی این جهان کم نداره الهی هرکی سفر کرده داره خبر بد کسی بر او نیاره من که بابا ندارم افسرده ام کاش در کرببلا نمی بودم دلهارو روانه خرابه شام کنید وقتی نام خرابه شام به زبان میاد آدم دلش میشکنه برا غریبی بچه های حسین دلش آتیش میگیره الهی به غربت برات مشکلی پیش نیاد آی بمیرم برا غمت رقیه جات تو دل شب از عمه جانش سراغ بابا رو گرفت عمه جان من بابام رو می خوام هرچه کردند آروم نشد یزید ملعون پرسید جه خبره ؟ گفتند دختر حسین بهونه باباشو گرفته دستور داد سر بریده باباشو براش ببرید تا آروم بگیره میگن منظور یزید این نبود که دختر آروم بشه منظورش این بود داغی به دل خرابه نشینان بزاره یه وقت زینب دید سربازای دشمن سر حسین را دارن وارد خرابه میکنند ای وای بمیرم برای زینب نتونست جلول اونارو بگیره سر رو نزد رقیه آوردن رقیه ی نگاه به طبق و یه نگاه به عمه عمه جان من که غذا نمی خواستم من بابام حسین رو می خوام عمه من گرسنه نیستم زینب صدا زد عزیز دلم مقصود تو در همیون طبق است اخ بمیرم یرات با اون دستای کوچکش روپوش رو برداشت ناگهان سر بابارو دید صدا زد : بابا چه کسی رگهای گردنت رو برید با چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد بابا فکر نکنی نوازش گر نداشتم بابا ناز مرا با ضرب و سیلی تازیانه کشیدند همینطور که با سر باباش درد دل میکرد یه دیدند رقیه آروم شد دیگه صداش نمیاد آمدند جلو دیدند سر یک طرف رقیه یک طرف یتیمی درد بی درمان یتیمی یتی خاریه دوران یتیمی الهی طفل بی بابا نباشد اگر باشد در این دوران نباشد اگر دست پدر می بود به دستم کجا من در خرابه مینشستم اگر می بود بابای نکویم نمیزد شمر دون سیلی به رویم 😭😭😭😭😭😭😭