🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_هفتاد_وشش
♡﷽♡
ولی الحق که کم نگذاشت!
الحق که نگذاشت من فرقی میان خود و ابوذر پیش چشمهایش حس کنم!
اعتراف میکنم پریناز را بیشتر از مادر نادیده ام دوست دارم و البته که او مادر است و احترامش
واجب!
یادم می آید یک بار اتفاقی شنیدم بعد از جدایی از بابا محمد با یک پزشک ازدواج کرده و دیگر
کسی خبری از او نداشت!
و خب
خب...
اعتراف میکنم انتخاب رشته تحصیلی ام بی ربط با او نبوده!
احمقانه است خیلی هم احمقانه است اما من آن روز ها فکر میکردم اگر پرستار شوم ممکن است
روزی جایی میاد همین دکتر بازی ها اورا ببینم!
و خب
خب....
من یک اعتراف دیگر به خودم بدهکار بودم.... من هنوز هم او را دوست دارم! با تمام نبودن
هایش!
با تمام ترجیح های مزخرف و مسخره اش!
با تمام نفرتی که نسبت به هرچه جایگاه اجتماعی و هر کوفت دیگری که دارد به آن افتخار میکند
دوستش دارم!
آیه مودب باش! او مادر است و احترامش واجب!
عقیق را میبوسم ...
یک سنگ چند گرمی تا کجاها که مرا نبرد!
دوباره آن را به گردنم میبندم....
بہ قلم🖊
"
#نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃
@asheghaneh_halal
🎀🍃