عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_دویست_پنجاه_وپنج ♡﷽♡ دختری که از همان کودکی یه طرز خاصی زندگی میکرد.چن
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ امیرحیدر سرزنش کنان نامش را میخواند که قاسم حق به جانب میگوید: _سید به جون تو حرفم جدیه گوش کن ببین چی میگه...میگه اگه آدم یه درخت باشه تمام صفات خوبش برگ اون درخت و مال اون درخته جز عشق! عشق همون وهمِ که انسان فکر میکنه از اون درخته و از خودشه ولی وهمه! حب و دوست داشت واقعیه اما عشق!! عشق نه... محمد حسین و احمد که شاهد بحث آن دو بودند نزدیک تر میروند و کنارشان مینشینند. محمد حسین کتاب فقه اش را به سینه میچسباند و رو به قاسم میگوید: ولی شیخ الرئیس میگه علت به وجود اومدن این دنیا عشق بوده... اینکه خدا ناگهان عشق تو وجودش فوران میکنه و این دنیا و ما رو به وجود میاره... میل انسان به عشقه.... هدف عشقه و آدمها برای همین عشقه که خوبی ها و فوق العاده ها رو عاشقند! قاسم میپرد میان کلامش و میگوید:حرف تو درست کلام شیخ الرئیس هم روی چشم ما جا داره ولی حرف ما اون عشقی که تو میگی نیست!تفاسیر زیادی میشه از عشق داد! امیرحیدر کلافه از جایش بلند میشود و میگوید:واااای خدا شما رو نصیب گرگ بیابون نکنه! دیوانه میکنین آدمو!بابا من یه سوال ساده پرسیدم فلاسفه ی بزرگوار پاسخ سوال من خیلی سهل تر از این حرفها بود که شما روح عنصرالمعالی و شیخ الرئیسو تو قبر میلرزونید! خنده شان بلند میشود و امیرحیدر مستاصل به آنها نگاه میکند که صدای حاج رضا علی همه شان را ساکت میکند: _قال الرسول الله من عشق ثم مات مات شهیدا! لحظه ای سکوت میشود و بعد قاسم به بهی میکند و میگوید:جانم چه فصل الخطابی استاد....دوستان با اجازه بنده باید برم یه تک پا بیرون عاشق بشم و برگردم!چنانچه فردا ندید منو قطعه شهدای گمنام بهشت زهرا پذیرای حضور گرمتان هستم! امیرحیدر اما بیش از این حرفها فکرش مشغول است. دنبال حاج رضا علی کتاب به دست راه می افتد و میپرسد:بپرسم حاجی؟ حاج رضاعلی لبخند زنان میگوید:بپرس جاهل.... _حاجی وقتی حق پدر و مادر خصوصا مادر دست و بالتو بسته و اذیتت میکنه باید چیکار کنی؟ _هیچی.... بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃