عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💛🍃💛 🍃 💛 #عشقینه رمانـ : #عمار_حلب قسمتـ :3⃣1⃣ محمدحسین از این پارچه سبزها از تهران خرید با کتیبه،
💛🍃💛 🍃 💛 رمانـ : قسمتـ :4⃣1⃣ رسیدیم کربلا💚 رفتیم حرم حضرت عباس ، سینه زنے و توسل ودعا راه افتادیم سمت حرم امام حسین آنجا هم به همین شکل، بلکه بیشتر... بماند که توے بین الحرمین چقدر خواندیم و سینه زدیم نرسیده به هتل، باز آمد که حاجے بیا برویم حرم سیرے نداشت واقعا عطشان بود...👌 صبح ظهر شب سحر، ول نمے کرد... مدام مےآمد که برویم حرم برایمان روضه بخوان. گاهے، قبول نمےکردم بیشتر از این نمے کشیدم با بچه ها مے رفت و خودش روضه مے خواند شب حرم بود سحر مے رفتیم، مے دیدیم باز توے حرم نشسته جلویش کم آورده بودم اگر معرفت نباشد، آدم نمے تواند این طور عرض ارادت کند خیلے مهم است در جوانے این شکلے عاشق باشے😌 گوشه گوشه زندگے اش را وصل مے کرد به اهل بیت و امام حسین گفتند که برویم خیمه گاه وسط روضه دیدم ماهے قرمز آورده که تلذے¹ حضرت علے اصغر را تداعے کند نمیدانم چطور از بازرسے رد کرده بود...😢 به روضه تعصب داشت همیشه می گفت: «حاجے روضه رو خودت بخون، مفصل هم بخون. » اعتقادش بر این بود که مجلس باید با روضه بچرخد میکروفون توے هیئتش صاحب ثابت نداشت، خودمانے، عمومے گاهے میدیدے پنج نفر میکروفون برمیدارند و مداحے مے کنند. همین، عامل جذب شده بود. بچه ها مے آمدند بعضے از همین طریق به مداحے تمایل پیدا کردند این کار را در هیئت هاے دیگر نمے دیدے خیلے باب نبود✋ حساسیت نداشت که فقط یک نفر بخواند یا مداح حتمأ معروف و کاربلد باشد. 1:بہ باز و بستہ شدن دهان ماهے هنگام تشنگے بیرون از آب،بدون تقلا تلذے میگویند. •|بہ قلمـ : محمدعلے جمعفرے|• 🍃🌸ڪپے با ذڪر منبع و نام نویسنده مانعے ندارد🌸🍃 🍃 💛 @asheghaneh_halal 🍃💛🍃