°\💕/° °/ \‌° . . . .♡●|به روایت همسر شهید|●♡ در آغاز فصل عاشقی زندگی شهید هر کسی چیزی می‌گفت.☺️ یکی می‌گفت دویست سکه، و دیگری می‌گفت کم است.😢 بزرگ مجلس گفت‌: مهریه را کی گرفته و کی داده، اما به دختر ارزش می دهد. 😁 در تمام این حرفها و چانه زنی‌های مهریه من همه حواسم به حسن بود، هر بار که صدای حضار مجلس بلند می‌شد و صدای دیگری بلند تر، حسن غمگین و غمگین‌تر می‌شد، و هر لحظه ناراحتی‌اش بیشتر میشد، تا اینکه صبرش سرآمد و به پدرم گفت‌: حاج آقا اجازه می‌دهید من با فاطمه خانم چند دقیقه خصوصی صحبت کنم، وقتی به اتاق رفتیم گفت‌: کالا که نمی‌خواهم بخرم که در قبالش بخواهم یک تعداد خاصی سکه بدهم، یک پیشنهاد می‌دهم، اگر شما هم راضی باشید، به حضار مجلس هم همان را می گوییم. 🙈 نظرت با هفت سفر عشق: قم، مشهد، سوریه، کربلا، نجف، مکه، مدینه چیست؟ 😍 و هر تعداد سکه که خودت مشخص کنی..☺️ 🌷شهید حسن غفاری🌷 °/🕊\° بازآۍ دلبرا کھ دلم بۍقرار توست👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal °\💕/°