••🕊 شب عاشورا، همه‌ی بچه‌ها را جمع کرد. گفت:«حُر، وقتےتوبه کرد امام بخشیدش وُ به‌جمع خودشون راهش داد، بیاین ماهم امشب، حر امام حسین بشیم.» نصف شب که شد گفت پوتین‌هاتون رو در بیارین، بند‌های پوتین‌ها را به هم گره زد. بعد تویشان خاڪ ریخت و انداخت‌شان روی دوشِمان! گفت: حالا بریم! چند ساعتے توی بیابان‌های کوزران پیاده رفتیم و عزاداری کردیم. آن شب احمد، زمزمه‌هایے داشت که تا آن موقع نشنیده بودم... ...💚 [ @asheghaneh_halal ] ••🕊