[• 🙊 •] 🔻 ‏‏یه بار با دوستم رفته بودیم مغازه که برا مدرسه کاموا بگیرم... اسم دوستم "فاطمه حسن" بود😐👇 تو کلاس چون فاطمه زیاد داشتیم (کلا اسمای تکراری) به اسم پدر صدامون میزد معلممون... ما هم عادت کرده بودیم و هر جایی همدیگه رو با اسم پدرامون صدا میزدیم! خلاصه رفتیم مغازه و سخت درگیر پسندیدن شدم... ولی تو چندتا رنگ گیر کردم خواستم از دوستم کمک بخوام داد زدم: «حسن ببا اینا رو ببین بگو کدومو بر دارم انتخاب سخته»🤧 یهو دیدم صاحب مغازه یه جوری نیگا میکنه🤨 دوستم اومد چادرمو گرفت و کشیدم بیرون! من: «ها! چته، چادرم پاره شد!؟ دوستم در حال روده بر شدن: اسم صاب مغازه حسنه😂 من😂😆😡😡😭😭😭😭😭😱 دوستم😂🤣🤣🤣🤣😂😅😂😅 حسن🤔🤨🧐😔 تا دم خونشون بش فوش دادم که چرا اسم باباش حسنه...🤓 اینقدر زدمش تو کوچه که هر کی ندونه میگه چلم! ولی دلم حال اومد دیگه ام مغازش نرفتم هر وقت بابام میگه خودد برو ازش بخر هم میپیچونم😜🤣 (4⃣8⃣1⃣) ─═┅✫✰🦋✰✫┅═─ 🤭ارسال سوتے قابل نشر و : 📲• @Ali_Yaar . . [ از خندھ نَمیریم‌ صلـوات😂✋🏻 ] 📩| Eitaa.com/Asheghaneh_Halal