•‌<💌> •< > . . <💍> از اول نامـزدیمون با خودم ڪنار اومده بودم ڪه من، اینو تا ابد ڪنارم نخـواهم داشت… یه روز؎ از دستش میدم… اونم با شہــادت… <✋🏻> وقتی ڪه گفت میخواد بره، انگار ته دلم آخرین بند پــاره شد… انگار میدونستم ڪه دیگه برنمیگرده… اونقد ناراحت بودم ڪه نمیتونستم گــریه ڪنم! <🍃> چون می‌ترسیدم اگه گریه ڪنم، بعداً پیش ائمــه(ع) شرمنـده‌شم؛ یه سمت ایمــانم بود و یه سمت احســاسم… احساسم میگفت جلوش وایسا نذار بره… ولی ایمانم اجــازه نمیداد!! <🙃> همش به این فکر می‌ڪردم ڪه قیــامت، چطور میتونم تو چشا؎ امیرالمــؤمنین(ع) نگاه ڪنم و انتظار شفــاعت داشته باشم… <❌> در حالی ڪه هیچ ڪار؎ تو این دنیــا نڪردم… اشڪامو ڪه دید، دستامو گرفت و زد زیر گــریه و گفت: «دلمــو لرزوند؎ ولی ایمــانمو نمیتونی بلــرزونیا...» <🌷>شـهـیـد مدافع حرم •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal