من تو ده زندگی میکنم از حیوانات نگهداری میکنم شوهرم محصولات لبنی میبره شهر میفروشه
چند وقت پیش شوهرم برام قرص خریده بود میگفت زنهای شهری میخورن مریض نمیشن منم باور کردم هرروز غروب یدونه میداد منم میخوردم بعدش نمیفهمیدم چی شد
بعد چند هفته شک کردم وقتی شوهرم قرص داد نخوردم خودمو زدم بخواب یه ساعت بعد که شوهرم از خواب من مطمعن شد پاشد رفت بیرون منم دنبالش رفتم دیدم رفت طویله.. با خودم گفتم چرا این موقع میره طویله ؟! آروم رفتم در طویله رو باز کردم دیدم شوهرم....
https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff