خطابه رسول الله (ص ) براى لشگر اسلام در روز جنگ بدر فرداى آن روز رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) لشكر خود را بياراست و سپس براى مسلمانان خطبه اى خواند و بعد از حمد و ثناى پروردگار فرمود: اما بعد، پس اينك من شما را به چيزى دعوت و تحريص مى كنم كه خداوند بر آن تحريصتان كرده است ، و از چيزهايى نهيتان مى كنم كه خداوند از آن نهى فرموده ، شان خداوند عظيم است ، هميشه به حق امر مى كند، و صدق را دوست مى دارد، و اهل خير را به خاطر همان نيكى هايشان به اختلاف مراتب نيكیشان جزا مى دهد، به خير ياد مى شوند، و به همان از يكديگر برترى پيدا مى كنند، و شما اى مردم در منزلى از منزلها (و مرحله اى از مراحل ) حق قرار گرفته ايد، خداوند از احدى از شما قبول نمى كند مگر آن عملى را كه صرفا براى خاطر او انجام شده باشد، صبر در مواقف دشوار و خطرناك از وسائلى است كه خداوند آدمى را با آن وسائل گشايش داده و از اندوه نجات مى دهد، و صبر در اين موقف شما را به نجات اخروى مى رساند، در ميان شما است پيغمبر خدا، شما را زنهار مى دهد، امر مى كند، پس در چنين روزى شرم كنيد از اينكه خداوند به گناه و يا نقطه ضعفى از شما خبردار شود، و به كيفر آن شما را مورد خشم شديد خود قرار دهد، زيرا او مى فرمايد: (( لمقت الله اكبر من مقتكم انفسكم )) - (( خشم خدا بزرگتر از خشمى است كه شما به يكديگر مى گيريد )) پس امورى را كه او در كتاب خود به آنها امر فرموده در نظر بگيريد (تا همه را به كار ببنديد) دلائل روشنش را از ياد نبريد، مخصوصا اين آيت را كه شما را بعد از ذلت به عزت رسانيد، پس ‍ در برابرش اظهار مسكنت كنيد تا از شما راضى شود، و در اين مواطن ، خداى خود را امتحان كنيد، و آن شرطى را كه كرده رعايت كنيد ببينيد رحمت و مغفرتى كه در برابر آن شرط به شما وعده داده آيا عملى مى كند يا نه (و مطمئن بدانيد كه اگر به شرطش وفا كنيد او نيز به وعده اش وفا مى كند) چون وعده او حق و قول او صدق است ، همچنان كه عقابش هم شديد است . ترجمه تفسير الميزان جلد 9 صفحه 36 مردم ! جز اين نيست كه قوام من و شما به خداى حى قيوم است ، و اينك ما به سوى او پناه برده و به او تكيه مى كنيم ، و از او مى خواهيم كه ما را از آلودگى حفظ كند، و بر او توكل جسته بازگشت ما به سوى او است ، و خداوند مرا و مسلمين را بيامرزد. و در مجمع البيان مى گويد: جماعتى از مفسرين مانند ابن عباس و غير او گفته اند: جبرئيل در روز بدر به رسول خدا عرض كرد، مشتى خاك بگير و به طرف دشمن بپاش ، رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) وقتى دو لشكر روبرو شدند به على (عليه السلام ) فرمود: يك مشت سنگ ريزه از اين وادى به من بده ، على (عليه السلام ) از بيابان مشتى ريگ خاك آلود برداشته به آنجناب داد، حضرت آن را به طرف مشركين پاشيد و گفت : (( شاهت الوجوه )) - (( زشت باد اين روى ها )) و هيچ مشركى نماند مگر اينكه از آن مشت خاك ذره اى به حلق ، بينى و چشمش فرو رفت و مؤمنين حمله آورده و از ايشان كشتند و اسير كردند، و همين مشت خاك سبب هزيمت لشكر كفار شد. و در امالى به سند خود از ابن عباس روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بعد از خاتمه جنگ بدر بر سر كشته هاى كفار رفت و به ايشان فرمود: خداوند به شما جمعيت جزاى شر مى دهد، شما مرا تكذيب كرديد در حالى كه راستگو بودم ، و خيانتم كرديد در حالى كه امين بودم ، آنگاه متوجه كشته ابى جهل بن هشام شد، و فرمود: اين مرد در برابر خدا ياغى تر از فرعون بود، چون فرعون وقتى يقين كرد كه غرق خواهد شد به وحدانيت خدا اقرار كرد، اما اين مرد با اينكه يقين كرد كه هم اكنون كشته مى شود مع ذلك متوسل به لات و عزى شد. ● حكايت جريان جنگ بدر بنقل از واقدى در كتاب مغازى و در كتاب مغازى واقدى است كه : رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در روز بدر دستور دادند تا لشكريان چاهى حفر كرده و كشتگان را در آن ريختند الا اميه بن خلف را كه چون مرد فربهى بود جسدش همان روز باد كرد و وقتى مى خواستند حركتش دهند گوشت بدنش جدا مى شد و مى ريخت ، رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: همانجا كه هست خاك و سنگ رويش بريزيد تا پنهان شود. ترجمه تفسير الميزان جلد 9 صفحه 37 آنگاه بر سر چاه آمد و كشته ها را يك به يك صدا زد و فرمود: آيا يافتيد و دستگيرتان شد كه آن وعده اى كه پروردگارتان مى داد حق بود ؟ من آنچه را كه پروردگارم وعده ام داده حق يافتم ، چه خويشاوندان بدى بوديد براى پيغمبرتان ، مرا تكذيب كرديد، و بيگانگان تصديقم كردند، مرا از وطنم بيرون كرديد، و بيگانگان منزلم دادند، با من به جنگ برخاستيد، بيگانگان ياريم كردند. اصحاب عرض كردند: يا رسول الله با مردگان سخن مى گوئى ؟ فرمود: مسلما بدانيد كه ايشان فهميدند كه وعده پروردگارشان حق بود. و در روايت ديگرى دارد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: شما زندگان آنچه را كه من گفتم بهتر و روشن تر