بچه حزب اللهی
🌹:#روایت دلدادگی #قسمت ۲۱ 🎬 : آقا سید ، سعی می کرد طوری عمل کند که سهراب از دگرگونی حالش چیزی متوجه
کنم و سعی می نمایم خودم را به شما برسانم. سید لبخندی زد و گفت : این چه حرفی ست جوان ، خیلی ها نذر می کنند و فرسنگها راه را با پای پیاده و برهنه طی می کنند تا به حرم برسند، حالا تو نمی خواهی چند متر راه را با پای برهنه به حرم یار بروی ؟! و سپس دستش را روی شانه ی سهراب زد و ادامه داد : اگر پای برهنه ای ،حکما خود حضرت می خواسته تو را در این حال ببیند ، پس تعلل نکن ...برویم... و سهراب به ناچار برخلاف انچه در ذهنش می گذشت ،با آقا سید همراه شد.. دارد.... 📝 به قلم : ط ،حسینی 🌹🔔🌹🔔🌹🔔 @BACHE_HEZBOLLAHi