#دلآرام_من💛✨
#قسمت_هشتاد_و_نه
یأس و درماندگی را در نگاهش میبینم: راستی چقدر زندگی مسخرهست!
هم برای
بدبختا، هم پولدارا!
لبخندی بر لبانم مینشیند؛ به هدفم نزدیک شده ام:
اگه همینجوری تعریفش کنی
آره.
مردمک چشمانش به سمتم برمیگردد، چقدر صورتش تکیده شده است!
- تو چجوری تعریفش میکنی؟
به صندلی تکیه میدهم و میگویم:
چرا من تعریف کنم؟
بذار کسی که خودش
ساخته تعریفش کنه!
بذار از کارش دفاع کنه!
- کی؟
- خدا! یه طرفه نرو به قاضی... اینهمه داری به زندگی بد و بیرا میگی، یه کلمه بشنو
ببین خدا چی میگه؟
میدانم وقتی اینطور نگاهم میکند، یعنی باید بیشتر توضیح دهم؛ قرآنی که از
جمکران آورده ام را از کیفم درمیآورم و به طرفش میگیرم:
دفاعیات خدا و تعریفش
از زندگی اینجا نوشته...
این هفته گفتم این کتابو امانت بدم بهت.
با تردید قرآن را میگیرد، اما نگاهش به من است. پوزخند میزند:
میخوای چادریم
کنی؟
میخندم:
الان این وسط کی حرف از چادر و حجاب و اینا زد؟
میگم این همه نظر
صادق هدایت و نیچه رو درباره زندگی خوندی، نظر خدا رو هم بخون!
نترس تاول
نمیزنی!
#ادامہ_دارد........
#نویسنده_فاطمه_شکیبا
#اللهمعجللولیڪالفرج