📚| ڪتاب طلبه دانشجو، 🕊 📝بادمجان کبابۍ موقعی که داشت می‌رفت، پدرش یک اسکناس صد دلاری داد.خیلی ذوق کرد آن را بوسید و در جیبش گذاشت. وقتی در سوریه بود آن را خرج نکرد.تا این که در بازار حلب یک گونی بادمجان خرید آنها را بین همرزمانش تقسیم کرد تا هرکس هرچه دلـش خواست با آن غذایۍ درسـت ڪند، خودش بادمجـان کبابی درست ڪرد.این ڪارش تعجب‌برانگیز بود،چون به شدت از بادمجان متنفر بود و به هیچ عنوان به غذایی که در آن بادمجان بود لب نمی‌زد. نقل شده از مادر شھید •🍃| @BAMBenamemard