👧🧒
#قصه_های_رمضان
※ افطاری یواشکی
سنگ کاغذ قیچی"
یک
"سنگ کاغذ قیچی"
دو
"سنگ کاغذ قیچی"
سه
آن روز ایلیا با لب و لوچهی آویزان بازی را واگذار کرد.
ایلیا که لپهای چاقالویش مثل لبو سرخ شده بود، با غصه گفت: آخه چرا من، باید خوراکی بیشتری بیارم؟
همهی بچهها زدن زیر خنده و گفتند:...
دانلود قصه پانزدهم رمضان، از سایت کودک منتظر :
👈
افطاری یواشکی
ویژه ولادت امام حسن علیهالسلام
Kids.montazer.ir