سلام دورد خدا برتوباد سردار چگونه باور کنم که به سالگرد رفتنت نزدیک میشوم من که طاقت نداشتم تا چهلمت صبر کنم برای زیارتت روز شماری میکردم وخیلی میخاستم بااطرافیان بیام سرتربتت میگفتند صبر کنیم خلوت تر شود ولی من باخودم میگفتم دیدا ر چنین مرد خدایی نباید خلوت باشه و باید باصبر و بردباری ساعتها تو صف انتظار ایستاد این انتظار لازم هست برای چنین مرد خدایی ولی چه میدونستم دارد یک سال از شهادتت میگزرد و توفیق نشد بیایم با خودم میگفتم این ویروس تا سال نو تموم میشه و قرار بود راهیان نور مثل دوسال قبل که توفیق شد رفتم خدارو شکر گفته بودند اول دیدار سردار میرویم بعد راهیان نور میرویم آخ باید صبر میکردم و طاقت نداشتم میخواستم پرواز کنم ولی چقدر سخت گذشت سردار امیدم به بهار وتابستان بود نشد حاج قاسم تمام وجودم حرف هست نمیدونم وقت نوشتن همه حرفها رو گم میکنم برگه یک دستم و قلم یک دستم که سرم به آسمان چی بگویم من که لایق گفتن و نوشتن برای چنین مرد خدا نیستم ماکجا و این مالک اشتر حضرت آقا، کجا پس با اشک چشم منتظرم روزی برسد بر سرتربت پاکت بیایم شاید کمی آرام بگیرم به امید آن روز شرکت کننده:صدیقه مبینی باماهمراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7