🔴
کلیپ رو قبل متن ببینید؛ بعد از اینکه دوستان خانه جهادگران رو راهی سرزمين دمشق کردیم، من یکی دلم گرفت، همه وجودم بغض شد، اما نترکید...
این ۳ هفته که پیگیر مقدمات حضورشون برای خدمت به مهاجران امت مقاومت بودیم، آقا مصطفی، بارها و بارها پرسید: واقعا داریم ميريم؟! میگفتم ان شاءالله توفیق باشد حتما
مدیر یک مدرسه غیرانتفاعی در شهر مقدس قم هست و البته فعال فرهنگی در حوزه خانوادست، معلمان و همکارانش رو دور هم جمع میکرد و برای اینکه کودکان مقاومت مشغول بازی و جذب آرامش باشند و فرآیند آموزششان مختل نشود، برنامه ریزی میکرد، ایدههایی دارد...
رسید دمشق، شهر عمه سادات و ۳سالهی حسین(ع)، تماس گرفتم، گفتم دیدی رفتی؟!
گفت التماس دعا، بیشتر بغضم شد، چرا که او اکنون در کنار حرم بانوی دلشکستهی هاشمی است و دعایش به آسمان، نزدیکتر. راه خانه رو کج کردم و آمدهام کنار مرقد امام روح الله(ره)
آمدم. بغضم ترکید. کمی از امام، نصیحت به جوانان گوش دادم. تجدید میثاق کردم، که با همهی توان و امکاناتی که داریم به مردم لبنان کمک کنیم، شاید ما هم کمی امر امام خامنهای(مدظلهالعالی) رو عمل کنیم. ان شاءالله
✍سید بدون سانسور
✅ کانال بدون سانسور | عضو شوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794