ظهر عاشوراست...
یکسال دیگر هم گذشت...
۱۳۸۵ سال پیش در چنین ساعاتی بود که:
وَ بقِیَ الحُسَینُ علیه السلام غَریبٰا وَحيدٰا فَرِیدٰا
در چنین ساعاتی بود که ندای: هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی؟ از گلوی تو بلند شد...
آه حسین...
آه از این همه غم...
ما روضه اصحاب تو را ۱۰شب شنیدیم و ناله زدیم؛
اما امان از دل تو که در یک روز
در عرض چندساعت این همه غم را
دید و
شنید و
لمس کرد...
حسین جان...
قسم به الله که جانمان به دست اوست؛
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني
حسین جان...
تو را به فاطمة الزهرا قسم میدهیم
هرچه سریعتر ظهور مهدی موعود را برسان...
ما را در تاریکی و ظلمت این دنیا تنها مگذار...
ما را از سربازان راه پسرت قرار بده...
عاقبت امر همه ما را شهادت در راه خدا قرار بده...
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاتة