🔸
#دقایقی_با_کتاب
#برشی_از_کتاب
مهلا که کوچک بود با همان موتور توی زمستان هیئت میرفتیم. توی راه، حسین طوری رانندگی میکرد که پشت اتوبوس ها باشیم، این طور هم باد کمتری میخوردیم و هم گرمای اندکی از دود اگزوز نصیبمان میشد.
اتوبوس سر هر ایستگاه که میایستاد ما هم توقف میکردیم تا باز اتوبوس راه بیفتد. بعد از هیئت و کمی موتورسواری، آخر شب که خانه میرسیدیم خسته و هلاک بودیم. ما اغلب تا نزدیک ظهر خواب بودیم ولی حسین صبح زود راهی کار میشد.
📚 برشی از کتاب روایت بیقراری
✅ خاطرات شفاهی مرضیه بلدیه همسر شهید مدافع حرم
#حسین_محرابی
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤
@BandeParvaz