.. ولی خدا موقع ساخت چشماش، تازه خستگیشو به در کرده بوده، یه لیوان چای قند پهلوی لب سوز تو دستاش بوده و روبروی بهشت روی صندلی چوبیِ گهواره ایش نشسته بوده و سرشار از حس و حال خوب بوده؛ تو همون حال تصمیم گرفته چشمایی خلق کنه که بشه قبله گاهِ من، اونقدر وقت و حوصله و زیبایی خرج چشماش کرده که آدم از نگاه کردنش حظ میکنه و دوست داره قابش کنه بزنه به دیوار تا هربار به شکوه خدا پِی ببره... ❤️