هوا سرد است، خیلی سرد سوز سرما مرا در آغوش کشیده دقایقی بیش نیست که قدم هایم را به سمت حیاط کج کردم، اما سرما تا مغز و استخوانم نفوذ کرده! و من بمیرم برایت سید ، که در آن هوای مه آلود و بارانی، از سر ظهر تا به الان که دم دم های صبح است اثری از تو نیست! در آن باران و سرما، سرما میخوری !!! آن وقت صدایت می‌گیرید و مجبور می‌شوی با صدای گرفته سخنرانی کنی! مجبور می‌شوی با گلوی گرفته به داد مظلومان برسی! با بدنی تب کرده گوش به مشکلات مردم بسپاری! نمی‌شود بیای و بگویی حالت خوب است؟ میدانی! جگرم آتش می‌گیرد وقتی به این فکر می‌کنم در آن برف و باران این همه ساعت ماندی و لباس گرمی نداری! جگرم آتش می‌گیرید وقتی به این فکر میکنم که آنقدر دغدغه مردم و رسیدگی به مشکلات‌شان را داشتی که حتی فرصت نکردی ناهار بخوری ... جگرم آتش میگیرد وقتی می بینم آنقدر غریبانه با سرمای آذربایجان دست و پنجه نرم میکنی! بین خودمان بماند. ولی می‌شود حالت خوب باشد؟! امروز تولد امام رضا است ، تو را به امام رئوف بیا و بگو حالت خوب است. بیا و به بیقراری قلب هایمان پایان بده! یادت هست چگونه در سازمان ملل قرآن را بالا بردی؟! به ولله که همان جا خریده شدی!!! همان جا نامت رفت در بالاهای لیستِ افراد مورد علاقه خدا . . . کاش دروغ باشد که خدا کسانی را که بیشتر دوست دارد را زودتر می‌برد! خویش را بدون تو... آه، تصورش هم سخت است کاش خدا تو را برای ما حفظ کند . توبسان پدری ، رئیس جمهور صدایت می‌کنند... اما پدری دلسوزی !!! کاش خدا تو را برای ملت ما حفظ کند . من تاب ندارم فکر کنم به اینکه چقدر در سرما ماندی ، به اینکه چقدر سرما آزارت داد ، به اینکه آیا آنجا لباس گرم داری اصلا؟! در سرما تشنه و گرسنه ماندی و پیدایت نیست! بمیرم برای مظلومیتت سید . تو را به فاطمه زهرا قسم ، حالت خوب باشد . تو را به مادرت قسم دادم اسم مادر که می‌آید نباید نه بیاوری، نباید! پس تو را به مادرت فاطمه زهرا، سالم و سلامت باش سید! ما منتظر دوباره دیدن شما هستیم خادم الرضا . . . ناحله. س. دلنوشته ی نوجوان 14 ساله برای خادم الرضا😔 @Banovane1