یه سوتی هم ک دوران عقد دادم
تو خونه بابام بود.
یه شب شوهرم اومد و خونه بابام پیش من موند.
اول که نصف شب بلند شدیم دستشویی بریم گفتم ب شوهرم اول تو برو بعد من تا تابلو نشیمو بقیه بیدار نشن.
شوهرم خیلی آروووم دروباز کرد
یهو دید داداشم رو کاناپه درازکشیده داره با گوشیش کارمیکنه
هول میشه یهو ب داداشم سلام میکنه😂
اونم میگه سلام چطوری😆
شوهرمم ک همچنان هول بوده میگه عالی😅😅😅
بعد میره دستشویی و برمیگرده منم ک همچنان میخندیدیم بهش گفتم چکارکنم ک تابلو نشم روم نمیشه برم دستشویی گفتم نیم ساعت دیگه میرم
نیم ساعت بعد رفتم بیرون دیدم داداشم همچنان بیداره
گفت برو از تو اتاقت هندزفری منوبیار من ک بشدددت غرق خجالت بودم براش آوردم.
صبح ک بیدارشدیم شوهرم صبح ساعت6وقتی همه خواب بودن بلندشدرفت سر کار،
زنداداش شیطونم گفت پ شوهرت گفتم رفتم سر کار
گفت عه!متهم گریخت😂😂😂
رفتیم نشستیم دورهم صبحونه میخوردیم منم کلی تعریف میکردیم و حرف میزدیم
از اول ک نشستم بابام خیره شده بودبه من و هیچی نمیگفت
بعد ک سفره جمع شد زنداداشم اومدگفت تمام گلوت کبود شده بابات با اخم همش داشته ب تو نیگا میکرده توام ریلکس نشستی روبروش تعریف میکنی😂😂😂😂😂😂😂😂
دیگه ازون ببعد اکثر اوقات روسری سرم بود توخونه بابام😃
💕💕💕 بانوان منتظر
http://eitaa.com/joinchat/1574109184Ce84bbdc135
⚠️
#ارسال_ممنوع❌
📌ارسال بدون لینک پیگرد الهی دارد✨
📞 احوالپرسیღ ، صحبت📞 ، مشاوره🍃↙️
@Sh2Barazandeh