💖💖💖💖💖
#همسرداری #مردان #درمان
🎀🎀🎀شوهر بد اخلاقم رو عاشق خودم کردم🎀🎀🎀
من در بست در اختیار شوهرم بودم...یعنی تو بدترین حال و اوضاعم برای شوهرم بهترین بودم...
کارایی که من واسش کردم تو این دوره زمونه هیشکی نمیکنه....
اما خوب محبتهای من بی دریغ که نبود..بی انتظار که نبود...
خودم دوسش داشتم بهش نیاز داشتم برای همین بهش محبت میکردم تا بهم محبت کنه...
من هر روز گریه میکردم و و مدتها از ازدواجم به شدت پشیمون بودم
چون همسرم دیوار بود
یعنی هیچ حرفی نمیزد
روزی که صداشو میشنیدی اون صدا صدای اعتراض بود اونم به شکلی که میکوبوندتاااا
براشم فرق نمیکرد که جلو کی باشه...
بیشترین تعریفش از ظاهرت این بود که اممممممم بهت میاد
شوخی ؟ خنده؟ هههه...اصلااااا
شوهرم تو خیابون حتی کنارم راه نمیرفت ... جلوی مهمونا با فاصله ازم مینشست...منم مینشستم کنارش صاف صاف نگام میکرد میگفت برو اونور زشته... یا صداتو بیار پایین....
تو حسرت این بودم بریم مهمونی برای من یه قاشق بذاره جلوی من...میدیدم شوهرای دیگران سالاد و ماست و برنج و .....
توی رابطه هم در 70 درصد مواقع من پیش قدم بودم... اما بارها هم از این ناحیه کوبونده شدم و میگفت نه امشب نه....هر وقت هم می اومد تو اتاق یه بهونه هایی می اورد که من ازش رابطه نخوام...مثلا در رو باز میذاشت....یا میگفت سرم درده کمرم درده....یا خسته م..
البته خوبیاش خیلی بود....مثلا یه مرد به تمام معنا بود..هیچ وقت نشده با دوستاش بره بیرون واسه تفریح...یا تنهایی بره مسافرت....یه خونواده ددوسته به تمام معنا بود...حواسش به کم و کسریه من و خونه بود..سالم بود.....تمیز بود...عاقل بود...شخصیت اجتماعیش بالا بود...همه به گزیده گویی و نجابت می شناختنش...ظاهرش خوب و برازنده بود...و توی مردای اطرافش یه سر و گردن تو خیلی چیزا بالا بود
این مرد الان یه فرشته س تو خیلی از زمینه ها....
بهم زنگ میزنه...اس میده...ابراز دلتنگی و دوس داشتن میکنه...همش میگه بیا بشین پیشم...ازم تعریف میکنه تو خیلی چیزا....این اواخر ازم میپرسه دوسم داری؟زندگی با من برات دلچسبه؟(فکر کن اون از من میپرسه یه زمانی من اینا رو بهش با گریه میگفتم)...پیش خونواده ش طرفه منو میگیره....توی یه دفتری که ماله ثبت کاراشه یه جا خوندم که نوشته بود خدایا شکرت واسه اینکه زنه خوبی دارم...
همسرم 180 درجه نسبت به قبلش عوض شده...بهم تکیه میکنه بهم اعتماد داهر رو من حساب میکنه....قبولم داره...
تغییرات مثبته این اواخر هم اینه....باهام دردودل میکنه....از اتفاقای روزمرش باهام حرف میزنه....منو به حرف زدن وادار میکنه....شوخی میکنه باهام بیا و ببین...کشتی میگیره...دلقک بازی درمیاره تا بخندم...هههه دستمو تو خیابون محکم میگیره حتی بعضی وقتا دستشو میندازه دور و کمرم و باهام تو خیابون شوخی میکنه...همین الانم که دارم پست میذارم پای لب تاپ خودشه و هی میگه رویا این برنامه رو بیا ببین این بازی رو نظرت چیه؟یا از پیامایی که تو بازی بین بچه ها رد و بدل میشه با صدای بلند برام میخونه و میخنده....تازه داشت میومد خونه زنگ زده میگه خانومم کجاس که سه ساعته از من خبری نمیگیره....
.....: این چیزایی که دارم مینویسم حاصله 2 سال و نیم زحمته بی وقفه ی منه...دو سال تلاش بدونه نا امیدی
بعد از اینکه خیلی از خانم ها پرسیدند که چی کار کردی شوهرت اینطوری شد پاسخ داد:
در مرحله ی اول
تو زندگیه از خودم پایین تر زوم شدم و خدا رو هزارر بار شکر میکردم به خاطر اینکه همسرم یه سری خوبیهایی داره که اگر نداشت معضل لاینحل بود واسم...
همیشه میگفتم اگر عاشق نیس اما مرده زندگیه...حالا تو مثالای بالا به خوبیاش اشاره کردم...خدایی بهش نگاه میکردم و خوبیهاشو از خاطرم میگذروندم....
مرحله ی بعد
زوم شدن تو حرفاش بود.
خیلی از مشکلات با گوش دادن به انتقادای شوهر حل میشه.یعنی یه زنه عاقل این انتقادا میشه براش فرصت.
.خوب اونم از من نارضایتیهایی داشت.مثلا من اصلا خونه داری بلد نبودم.شلخته بودم.من بلد بودم فقط غذا درست کنم.دیگه هیچی.
این عیبمو تا درصد بالایی رفع کردم.واقعا الان جلو همه میگه فلان غذای یا فلان کار رویا تو خونه داری نظیر نداره...
دیگه اینکه وقتی از یه زنی تعریف میکرد از اون زن ایده میگرفتم.طوری که دیگه اون زن دیگه براش بت نبود.
میگفت زنه من.
زنه من
یه بار فقط یه بار بهم گفت زن که غر میزنه از چشم می افته.
دیگه غز نزدم.
خلاصه به انتقاداش گوش کردم و رفعشون کردم.
مرحله ی بعد
من شوهرمو با سکوت روانی کردم.
خسته شدم ار بس بهش گفتم بهم محبت کن بهم خوبی کن برام کم نذار.
بابا شخصیتم له شد.
برای همین دیگه وقتی ازش بدی میدیدم فقط سکوت.
البته نه اینکه شورش دربیاد تا اخلاقشو اصلاح میکرد زود به عنوان پاداش مهربون و شاد میشدم.
#کپی_بدون_لینک_برای_سایرگروه_وکانالهای_همسرداری_ممنوع
🍃💞🍃
♡••࿐
@BanovaneMontazer ࿐
♡••࿐