🔰حاج اکبر کفاش‼️ ✍بیست سال پیش، در حجره و اتاق طلبگی، میزبان طلبه ای بودیم که خوار و بار می فروخت. وقتی از جمع ما خارج شد، به دوستانم گفتم: کشور و جامعه تشنه حضور روحانیون است و این بنده خدا به جای حضور در بین مردم و حل مشکلات مادی و معنوی آنها، خوار و بار می فروشد!! همان لحظه متوجه شدم که «غیبت» کرده ام و سریع دویدم داخل کوچه و به آن طلبه رسیدم و از او بابت غیبتی که کرده بودم عذرخواهی کردم و حلالیت گرفتم. شب وقتی خوابیدم، ماه روشنی را دیدم که ناگهان تیره شد و از وحشت از خواب بیدار شدم. صبح از دوستان اهل دل، سراغ کسی را گرفتم که تعبیر خواب بلد باشد و آنها«حاج اکبر کفاش» را معرفی کردند. به مغازه اش رفتم. مکان عجیبی بود. عکس آیت الله بهجت در آنجا بود. اقلام خوراکی هم بود که داخل پلاستیک ها بسته بندی شده بود. هرچند دقیقه یکبار فقیری می آمد و ایشان از آن بسته های خوراکی به آنها می داد و دوباره مشغول کفاشی می شد. شروع کردم به صحبت. سرش پایین بود و نگاهم نمی کرد. خوابم را برایش تعریف کردم ولی از ماجرای طلبه خواربارفروش چیزی نگفتم. در همان حال گفت: وقتی با اینکه طلبه هستی و سر سفره امام زمان عج روزی می خوری و بعد غیبت طلبه دیگری را می کنی باید هم ماه تو تیره باشد!! شگفت زده شدم؛ سریع گفتم: رفتم و حلالیت گرفتم. گفت: غیبت کار خودش را می کند... پ ن: خواب برای خود، فلسفه عجیبی دارد. ایشان هم آدم خاصی بود. سعی می کنم خاطرات پراکنده ای که درباره حاج اکبرکفاش شنیده ام را برایتان بگویم تا هم با خواب و ماهیت آن آشنا شوید و هم این مرد خدا را بشناسید. رحمة الله علیه @Hashamdar313