✍
#خاطرات
من اجازه نمیدادم شهید خیزاب زمانی که محاسن خود را اصلاح میکنند آن را دور بریزند و نگه میداشتم تا در آب روانی بریزم، چند باری قبل از شهادتشان فرصت نشده بود که برویم و محاسنشان را دور بریزیم و محمدمهدی این مسئله را میدانست، یک روز که با گریه از من اصرار کرد آنها به پسرمان دادم که ببیند و به محض دیدنشان گریهاش شدت گرفت و ساعتها روی آنها خوابید تازه آن لحظه من
#روضه حضرت رقیه(س) را درک کردم که لحظهای که ایشان طلب پدر کرد سر پدر را برایش بردند.
شهید مدافع حرم
#مسلم_خیزاب
ــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ
@khamenei_shohada