🌼رسیدگی به مردم(قسمت دوم) 📣جمعی از دوستان شهید 🌼در بازرسي تربيت بدني مشغول بوديم. بعد از گرفتن حقوق و پايان ساعت اداري، پرسيد: موتور آوردي؟🌼 🌼گفتم: آره چطور!؟ گفت: اگه کاري نداري بيا با هم بريم فروشگاه.🌼 🌼تقريباً همه حقوقش را خريد کرد. از برنج و گوشت، تا صابون و... همه چيز خريد.🌼 🌼انگار ليستي براي خريد به او داده بودند! بعد با هم رفتيم سمت مجيديه، وارد کوچه شديم.🌼 🌼ابراهيم درب خانه اي را زد. پيرزني که حجاب درستي نداشت دم در آمد.🌼 🌼 ابراهيم همه وسائل را تحويل داد. يك صليب گردن پيرزن بود. خيلي تعجب کردم!🌼 🌼در راه برگشــت گفتم: داش ابرام اين خانم ارمني بود؟! گفت: آره چطور مگه!؟🌼 🌼آمــدم كنار خيابان. موتور را نگه داشــتم و با عصبانيت گفتم: بابا، اين همه فقير مسلمون هست، تو رفتي سراغ مسيحيا!🌼 🌼همينطور كه پشت سرم نشسته بود گفت: مسلمونها رو کسي هست کمک کنه.🌼 🌼تازه، کميته امداد هم راه افتاده، کمکشون ميکنه. اما اين بنده هاي خدا کسي رو ندارند.🌼 🌼 با اين کار، هم مشکلاتشان کم ميشه، هم دلشان به امام و انقلاب گرم ميشه.... ادامه دارد.... کتاب سلام بر ابراهیم @khamenei_shohada