ماجرای نیمروز سکینه های حرم، آن وداع تلخ روز واقعه. و حسین ع که به زیر باران چشمان سکینه می سراید: سَيَطُولُ بَعْدِي يَا سُكَيْنَةُ فَاعْلَمِي؛ مِنْكِ اَلْبُكَاءُ إِذَا اَلْحَمَامُ دَهَانِي لاَ تُحْرِقِي قَلْبِي بِدَمْعِكِ حَسْرَةً؛ مَا دَامَ مِنِّي اَلرُّوحُ فِي جُثْمَانِي وَ إِذَا قُتِلْتُ فَأَنْتِ أَوْلَى بِالَّذِي ؛ تَأْتِينَهُ يَا خَيْرَةَ اَلنِّسْوَانِ[1] ای سکینه! بدان که بعد از من گریه زیادی در پیش خواهی داشت. تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان. ای بهترین زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو برای گریه سزاوارتری. ▪️وفات حضرت سکینه(س) تسلیت باد. 🌤«اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج»🌤 ✅ سازمان بسیج اساتید،طلاب و روحانیون استان خراسان رضوی ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @Basij_Asatid_tolab_kh ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯