پاسخ به یک استدلال: می‌گویند رشد تولید در ایران در سال های اخیر منفی است. اما نقدینگی هر سال چند ده درصد رشد کرده است. این نشان می دهد که افزایش نقدینگی نقشی در تولید ندارد. در این استدلال یک خلأ و مغالطه رهزن وجود دارد. واحد نقدینگی، ریال است. واحد تولید هم ریال است. اگر تولید را بر اساس ریال اسمی (یعنی همان که نقدینگی با آن محاسبه می شود) محاسبه کنید، مقدار تولید قطعا بیش از مقدار نقدینگی رشد کرده است. در اینجا اما برخی به جای تولید اسمی، تولید را به سال پایه بر می گردانند تا اثر تورم را تا حدی در آن از بین ببرند. لذا تولید تعدیل شده را با نقدینگی اسمی مقایسه می کنند. یعنی یک مقدار ریالی که تقسیم بر یک عدد شده است را با یک مقدار ریالی اسمی بدون تقسیم بر آن عدد مقایسه می‌کنند. طبیعی است که چنین مقایسه ای به لحاظ ریاضی میان دو متغیر ناهمسان رخ داده است و حاوی خلأ محاسباتی است. حال اگر تورم را همانگونه که از تولید تعدیل کردند از نقدینگی هم تعدیل کنند، نشان داده می شود که باز هم تولید بیش از رشد نقدینگی واقعی رشد کرده است. پول گرا ها اما با مفهوم نقدینگی واقعی ارتباط برقرار نمی کنند. چون برایشان امکان ندارد که رابطه یک به یک بین تورم و نقدینگی را انکار کنند. حال آنکه در نگاه ما هیچ رابطه یک به یکی میان این دو متغیر وجود ندارد. اینجا یکی از جاهایی است خلأ ریاضیات در تحلیل‌های مفهومی پدیدار می‌شود. چرا که نتیجه‌ای که بناست در مدل به آن برسیم، در میانه راه بر استدلال تحمیل می‌شود. لذا در حال اثبات این هستیم که اگر الف، پس الف. که البته این خاصیت منطق صوری و منطق ریاضی است که هیچ دلالت محتوایی نداشته باشد. اما در فرض مقابل، میان نقدینگی اسمی و نقدینگی واقعی تفاوت وجود دارد. نقدینگی اسمی همان مقداری است که توسط مبادی خلق نقدینگی اعم از بانک مرکزی یا بانک‌های عامل خلق می‌شود. اما نقدینگی واقعی، مقدار تورم دررفته نقدینگی است. نقدینگی واقعی در جایی معنابخش است که برای نقدینگی، هم شأن جبرانی و هم شأن محرک قائل باشید و نیز رابطه یک‌به‌یک و ریاضی بین نقدینگی و تورم قائل نباشید. شأن جبرانی نقدینگی، همان به میزان تورم است. یعنی نقدینگی در یک مرحله تا جایی بالا می‌رود که تورمی که در اقتصاد به دلایل مختلف رخ داده است را جبران کند. من این نقدینگی را نقدینگی جبرانی یا منفعل می‌نامم (اگر دقت بفرمایید این مفهوم با مفهوم پول درونزا تفاوت‌هایی دارد که محل بحث آن اینجا نیست). به عنوان مثال برای واردات ۴ قلم کالایی که با ارز ترجیحی وارد می شد ۱۸ میلیارد دلار در سال ۱۴۰۱ لازم داشتیم، با سیاست حذف ارز ترجیحی این ۱۸ میلیارد دلار به جای اینکه با ارز ۴۲۰۰ تومانی تامین شود بایستی با ارز ۲۸۵۰۰ تومان وارد می شد. این بدین معنی است که برای واردات همان مقدار از این ۴ قلم کالا حدود ۴۴۰ همت نقدینگی بیشتر لازم است. این ۴۴۰ همت درواقع نقدینگی جبرانی است برای اینکه در همان سطح قبلی باقی بمانیم. همین امر در مورد مواد اولیه فرایند تولید نیز صدق می کند. با توجه به نوسانات ارزی سال گذشته، تولیدکننده برای حفظ سطح تولید قبلی نیازمند نقدینگی بیشتر است. اما بخشی از نقدینگی که صرف پیش‌برندگی اقتصاد می‌شود را نقدینگی فعال می‌نامم. که این مقدار پس از آن هویدا می‌شود که تورم به طور کامل با نقدینگی جبران شده باشد. اتفاقی که در ایران نادر و در کشورهای غربی و کشورهای شرق آسیا به تواتر رخ داده است. هر دو بخش نقدینگی، چه بخش جبرانی و چه بخش فعال آن، می‌تواند به خوبی موجب تحرک تولید شود. اما نکته دیگری که مطرح می کنند این است که مقدار اسمی و واقعی تولید در کشورهای دیگر با هم تفاوت چندانی ندارد. حال آنکه این دو مقدار در ایران متفاوت است. از این نیز برداشت می کنند که افزایش نقدینگی در ایران بر تولید واقعی اثرگذار نیست. در این استدلال علاوه بر مغالطه اول، یک مغالطه دوم نیز نهفته است. مغالطه دوم این است که رشد شدید نقدینگی در کشورهای دیگر را بر تفاوت این دو تولید اثرگذار نمی دانند اما در ایران اثرگذار می دانند. حال آنکه اگر نقدینگی موجب تفاوت دو تولید اسمی و واقعی در ایران شود، به طریق اولی باید موجب تفاوت این دو در کشورهای با رشد نقدینگی بالاتر هم بشود. حال آنکه این اتفاق نمی افتد. از اینجای استدلال به بعد لیبرال ها و پول گراهای حزب اللهی از یکدیگر جدا می شوند. لیبرال ها از این به بعد وارد بحث نمی شوند. اما پول گراهای حزب اللهی استدلال خود را با متغيرهاي ثالثی به جز تورم ادامه می دهند. لذا این دوستان هم از یک رابطه دو سویه، وارد رابطه ای با متغيرهاي بیشتر می شوند. عمری باشد آن استدلال ها را هم تقدیم خواهم کرد. ☘️کانال تحلیل های اقتصادی دکترحمیدرضا مقصودی https://eitaa.com/Basir_MN