3.61M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
خُــدایا كفر نمی گویم؛ پریشانم چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟ مرا بی ‌آنکه خود خواهم، اسیر زندگی ‌کردی... خُــداوندا اگر روزی‌ بشر گردی‌ ز حال بندگانت با خبر گردی‌ پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن از این بدعت. خُـــداوندا اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی؛ لباس فقر پوشی غرورت را برای ‌تکه نانی ‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی... ‌ و شب، آهسته و خسته تهی‌ دست و زبان بسته به سوی ‌خانه بازآیی، زمین و آسمان را کفر گویی! نمی‌گویی؟ " 🍂@khoodayaaa