🇮🇷بہ تو از دوࢪ سلام🇮🇷
گفتم : دارمازاسترسمیمیرم گفت : یہذڪربهتمیگمهربارگیرڪردےبگو .. منخیلیقبولشدارم گرهےڪارِمنمهمینبازڪرد ... (آخہخودشم بہسختـیاجازهےخروجگرفت) گفتم : باشہداداشبگو . گفت : تسبیحدارے ؟ گفتم : آره گفت : بگو الهیبالرقیہسلاماللهعلیها حتمـاسہسـالہےاربابنظرمیڪنہ منتظرتم ...! قطعڪردم چشمموبستمشروعڪردم الهیبالرقیہسلاماللهعلیها الهیبالرقیہسلاماللهعلیها ۱۰تانگفتمڪہیهوگفت : اینپنجنفـرآخرینلیستہ بقیہاشفـردا ... توجہنڪردمهمینجورذڪرمیگفتم ڪہیهواسممروخوندن ... بغضمترڪیدباگریہگرفتمرفتمسمتخونہ حاضرشم ... وقتی حسین رودیدمگفتم درستشد ... اشڪتوچشمشحلقہزد گفت : الهیبالرقیہسلاماللهعلیها شهید حسین معز غلامی