فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌ پنجره های خانه ی پدری را بر روی بیل و کلنگ های حریص باز کردیم  . دیوارها ی آشنا، یکی یکی در یورش پول سازهای بیگانه فرو ریختند  . شمعدانی های  بی پناه در زیر پای غارتگران خاطره له  شدند  . و بید محجوب و سر به زیر حیاط مان  ، لرزان  و  هراسناک در انبوه گرد و خاک  عاطفه ها پنهان شد  . خشت های آوار شده هنوز پر و بال می زدند و نفس می کشیدند  . هنوز از آنها بوی پیاز سرخ کرده ی مادر و رایحه ی آشنای دست های پدر  که ارمغانش نان داغ بود  ، بمشام  می رسید  . هنوز صدای چکه های خسته از لوله های درهم شکسته ی آب که آخرین  ، نشانه ی نفس های خانه ی پدری بود به گوش می رسید. ما چقدر سنگدلانه در رویای رسیدن به برج های بی احساس و سلول های دلتنگی  ، بر آوای غریبانه ی خاطره ها چشم خود را بستیم و عاطفه سازهای سنگی  ما را چه  آسان از خودمان خریدند  ! 💢به یاد همه مادران و پدران آسمانی....🥀 @Benampedar_madarm