من فکر کنم این همه سال من ایران نبودم چون پور‌محمدی همه جا بوده و همه کار کرده و من نمی‌شناختمش حس می‌کنم شبا می اومد یواشکی بدون اینکه ما بفهمیم کارها رو می‌کرده و می‌رفته.