من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و كوس اناالحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم
غم دلدار فكنده است به جانم، شررى
كه به جان آمدم و شهره بازار شدم
درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز
كه من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم
جامه زهد و ریا كَندم و بر تن كردم
خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم
واعظ شهر كه از پند خود آزارم داد
از دم رند مى آلوده مددكار شدم
بگذارید كه از بتكده یادى بكنم
من كه با دست بت میكده بیدار شدم
شعری از حضرت امام خمینی (ره)
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin