🌷 صبح روز آخرین اعزامش که داشت در حیاط خانه‌مان راه می‌رفت، گفتم: علی جان! بیا جلو ببوسمت. بعد او را در آغوش گرفتم و بوسیدم. همیشه در نامه‌هایش می‌نوشت: مادرجان ، مثل حضرت زینب شکیبا باش. مبادا بعد از شهادتم گریه کنی. در عزایش همه بستگان می‌گفتند: چرا گریه نمی‌کنی؟ دو فرزندت به شهادت رسیدن! گفتم: برای چه گریه کنم؟! آن‌ها امانتی بودند که خدا به من داده بود. 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin