گوشی زنـگ خـورد، گوشـی را برداشـتم، تماس از طرف دفتر سـردار سـلیمانی بود، گفتند حاج قاسـم تاکیــد کــرده حتمــا در جلســه امــروز حضــور داشــته باشــم. به همــراه دیگــر همــکاران بــه ســمت اتــاق جلســات رفتیــم. کم کــم دیگــر فرماندهـان هـم وارد اتـاق جلسـه شـدند. بـا ورود حاج قاسـم جلسـه شـروع شـد و ایشـان ســخن خــود را بــا بســم الله الرحمن الرحیم شــروع کــرد. جلسـه بسـیار مهـم بـود و بـا دقـت بـه سـخنان سـردار سـلیمانی گـوش می دادیـم. یـک سـاعتی از جلسـه گذشـته بود که صدای اذان به گوشـمان رسـید، ناگهان حاج قاسـم سـخن خـود را قطـع کـرد و گفـت: فعـلا جلسـه تعطیل بـرای نمـاز اول وقت آمـاده شـوید ، من نزدیک حاج قاسـم شـدم و بـه ایشـان گفتـم: سـردار! جلسـه را ادامـه می دادیـد و بعد از جلسـه نمـاز را می خواندیـم ، حرفـم هنـوز تمـام نشـده بـود کـه حاج قاسـم صورتـش را به طـرف مـن چرخانـد و چنـد ثانیـهای بـه چشـمان مـن خیـره شـد،با نـگاه خـاص خـود بـه مـن فهمانـد کـه ایـن چـه سـخنی اسـت کـه میگویـی؟ کار و جلسـه ای کـه باعـث شـود بـه نمـاز بی توجهـی کنیـم چـه فایـدهای دارد؟ همانطـور کـه مـن بـه پیامهـای پرمعنای نگاه سـردار فکـر میکـردم ، صدای علی آقا همکارم به گوشم رسید که گفت: محسن جان! همه رفتن نماز جماعت، نماز دارد شـروع میشـود، نمیآیی؟ هر دو به سـمت اتاق کناری که نماز جماعت در آنجا بود رفتیم. 📚: مثل حاج قاسم 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin