⭕ پس از اتمام دوره دانشگاهی به عنوان یک دامپزشک ماهر، در محروم ترین روستا های استان خدمت کرد.
پدرش آیت الله نجابت :« جود و کرمش محمدحسین طوری بود که تمام روستا و صحرا نشینان که از دامپزشکی ایشان بهرهمند میشدند، نسبت به افراد فقیر آنها دلجویی مینمود به نحوی که علاوه بر اصلاح امور آنها پول نقد از جیبش به آنها میپرداخت.»
✅نیمههای شب بین خطّ ایران و عراق در جبهه آبادان در حال کار کردن و زدن خاکریز بودیم. جای بسیار خطرناکی بود. محمد حسین بی هیچ ترسی میگفت:« فلانی، یک کیلومتر بیشتر به سنگر عراقیها فاصله داریم.»
لودر و بلدوزرها باید جلوتر از خطّ مقدم میرفتند و خاکریز می زدند، شدت بارش گلوله خمپارهبیشتر از خط مقدم بود. محمّدحسین با لبخند می گفت: «فلانی، بهشت را میبینی؟»
گفتم: «خدا پدرت را بیامرزد، ما را کجا آوردهای؟ من فقط گلوله میبینم! همین الان است که تکه پاره شویم.»
خندید و گفت: *«نگران نباش، خداوند حافظ ماست.*
#شهید_محمدحسین_نجابت
#شهدای_فارس
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin