..🌾 با وجود اینکه دو برادر بزرگترش به جبهه میرفتند وخودش به مدرسه میرفت ؛اما غیرتش اجازه نداد تا بنشیند و ببیند که دشمن به خاک کشورش تجاوز کرده است؛ بنابراین چندبار به جبهه رفت و مجروح شد؛ اما باز از پای ننشست... هروقت که چند ساعتی به او مرخصی می‌دادند، به «مرودشت» می‌آمد و پس از دیدن ما، بلافاصله به «سیدان» می‌رفت و به اقوام و دوستان سر می‌زد. آن اواخر مؤدب‌تر، مهربان‌تر و باوقارتر از قبل شده بود و آهسته سخن می‌گفت و دو زانو می‌نشست. قرآن را با صوت خوش تلاوت می‌کرد. خطی زیبا و به نقاشی هم علاقه فراوانی داشت و هنگام فراغت به نقاشی کردن می‌پرداخت که یکی دو نمونه کارش هنوز در منزل موجود است. سرانجام در عملیات والفجر دو در منطقه حاج عمران به شهادت رسید که نتوانستند پیکرش را به عقب برگرداند پس از چند روز پیکر کامل سوخته اش را تشییع و به خاک سپردند ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin