🔹روزی برای ملاقات باقر آمدم دیدم دکتر با 10، 15 همراه پشت در ایستاده است. جلو که رفتم جریان را جویا شدم، گفتند: برای معاینه آمدهایم اما ایشان در حال عبادت هستند، به احترام ایشان وارد نشدیم.
🔸این در حالی بود که ایشان در انگلستان متخصص مطرحی بودند و وقتش ارزشمند بود و به همه کس وقت نمیداد. تا نماز باقر تمام بشود، دکتر از باقر و اخلاقیات او برای آنها توضیح میداد. وقتی وارد شدند، یک لحظه دیدم پرفوسور دستش را به آسمان بلند کرد. نگاهم به لب هایش قفل شده بود. می گفت: ما باید از بندگانی مثل ایشان درس بگیریم!
🔹دو نفر از همراهان دکتر، خانمهایی بودند که لباس مناسبی نداشتند. دکتر به آنها گفت: بهتر است شما بیرون باشید که ایشان از حضور شما معذب نباشند.
🔸برادر دیگرم که در آخرین سفر همراه ایشان بود نقل میکرد در هنگام شهادت، همین پورفوسور دست باقر را بلند کرده بود و با اشک و آه میگفت: خدایا ما هر چه در توان داشتیم به کار بردیم دیگر باید خودت کمک کنی!
✍به روایت برادر شهید
#شهید_باقر_رشیدی🌷
#ﺷﻬﺪاﻱﻓﺎﺭﺱ
ولادت : ۱۳۳۸/۱/۱ نورآباد ، فارس
شهادت : ۱۳۷۲/۸/۲۱ لندن ، انگلستان
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin