در محضر شهدا
شهید عزیز سید احمد پلارک
شهید پلارک غسال شهدا را حاجت روا کرد
دلش بند آن لحظهای بود که عطر پیکر شهید پلارک در سردخانه پیچید. چهره این شهید هر لحظه جلوی دیدگانش میآمد. آن بوی گلاب کامش را عجیب پر کرده بود.
اما ماجرای غسال شهدا و شهید پلارک به عطر گلاب ختم نشد و این شهید جوان «صفرآزادی نژاد» را حاجت روا کرد. ماجرا از یک خواب شروع شد و غسال شهدا آن را روایت میکند؛ «در این مدت چیزهای عجیب و غریب از شهیدان زیاد دیده بودم. جوانی که چند ماه از شهادتش میگذشت اما بدنش هیچ آسیبی ندیده و تازه بود. شهیدانی که وقتی آنها را میشستم محو لبخند روی صورتهایشان میشدم اما شهید پلارک چیز دیگری بود. یک هفته بعد از تشییع پیکرش یک شب به خوابم آمد و گفت شما برای من زحمت زیادی کشیدی میخواهم برایت جبران کنم اما نمیدانم چه میخواهی! من در عالم خواب گفتم آرزوی دیرینهام رفتن به کربلاست. باور میکنید چند روز بعد از بلندگو اسمم را صدا زدند و گفتند صفرآزادی نژاد مدارکت را برای رفتن به کربلا به مسئول سالن تطهیر تحویل بده. هاج و واج مانده بودم. اشکم بند نمیآمد. این جوان مرا حاجت روا کرد. همان روز سرقبرش رفتم و یک دل سیر با او درد و دل کردم.»
لطفا تصویر باز شود👆
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin