پای درس شهدا
موضوع: خدمت به مردم
استاد : شهید عبدالوهاب فتح الهی🌷
شهيد عبدالوهاب در روستاي علي آباد به صورت حق التدريس در مدرسه روستا تدريس مي كردند، روزی از پنجره مدرسه مكرر بيرون را نگاه مي كردند گويا متوجه چيزي شده بو دند.
عبدالوهاب به بچه ها مي گو يند من تا چند لحظه ديگر بر مي گردم او متوجه شده بود كه در يكي از خانه هاي اهل روستا رفت و آمدهاي زيادي مي شود به طوري كه اين رفت و آمدها غير عادي مي نمود و شهيد از داخل كلاس نگراني و اضطراب صاحب خانه را كه مدام به اين سو و آن سو مي رفت را مي بيند و بدين گونه شهيد خود را به درب منزل آنها مي رساند و جو ياي احوال آنها مي شود.
عبدالوهاب وقتي جريان را مي پرسد مي گويند كه همسر آن مرد که از وضعيت مالي و اقتصادي مناسبي بر خوردار نبودند مي خواهد زايمان كند و نگراني مرد خانه از تنگدستي و نبودن امكا نات اوليه است. وقتي شهيد متوجه اين امر مي شوند با پاي پياده و دوان دوان خود را به منزلشان در شهر مي رساند و از خانه مقداري مواد غذایی و لباس نوزاد تهيه مي كند و دوباره دوان دوان حركت مي كند و وسایل را به آن شخص مي دهد و آنها خوشحال و خندان مي شوند از اينكه مي بينند كه شهيد آنهمه لوازم را برايشان تهيه كرده است.
کجایند مردان خوب خدا
کجایند شهیدان راه خدا
کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin