*﷽* در محضر شهدا باب الحوائج گلزار شهدای کرمان سردار شهید حاج عبدالمهدی مغفوری🌷 به فرمان امام خمینی از پادگان تهران فرار کرد. چند وقتی به صورت مخفیانه در کرمان زندگی کرد، اما متوجه شد تحت تعقیب است و دوباره فرار کردتهران! دوستانش با او ارتباط داشتند و خبرها و تحلیل‌ها را از او می گرفتند. کارها زیاد بود و جوان ها جانشان را گذاشته بوند کف دستشان. درگیری‌های انقلاب در اوجش بود. پادگان ها با درگیری یکی یکی سقوط می‌کرند. عبدالمهدی به انقلابی ها گفت: فرمانده پادگانی که من در آن خدمت می‌کردم، دل و جرأت چندانی ندارد و می‌شود به مصالحه کشاندش. با یکی از همان دوستان انقلابیش صحبت کرد و او هم به فرمانده گفت: بالاخره پادگان سقوط می‌کند، چرا با خونریزی؟ اگر همکاری کنی، دیگر مجرم نیستی... و با این تدبیر کار درست شد؛ بی درگیری پادگان تسلیم شد وخونی ریخته نشده! 📚: عبدالمهدی 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin