♥️•﷽•♥️
#حُبُّ_الشُّهدا_یَجْمَعُنا
#مکتب_حاج_قاسم
برشی از دفتر خاطرات📝
وقت نماز بود. وقتی که برای نماز آماده میشدیم چشمم به بازویش افتاد که باند پیچی شده بود. گفتم: چی شده؟ لبخند زد و با لحن آرامی گفت: زنبور نیش زده. کسی که همراه او بود خنده را سر داد. یواشکی از او پرسیدم جریان از چه قرار است. گفت که موقع بازدید از دیدگاه، گلوله خورده به بازویش، ما هر چه قدر اصرار کردیم برو عقب استراحت کن به خرجش نرفت، تازه میخواست دوباره برود به دیدگاه.
خونریزیاش کم شده، باید شما را ببرم اورژانس برای این زخم؟ تبسم کرد. نگاهی به دستش انداخت و با لحن خاص گفت: بروم اورژانس؟ آن هم برای نیش زنبور؟ نه برادر میخواهم وضعیت منطقه دستم بیاید. باید اوضاع را روبه راه کنم.
موسس توپخانه سپاه هیچوقت لباس بسیجی را از تن خود درنمیآورد با اینکه پاسدار بود، همین لباسهای خاکی را برتن میکرد
#سردارشهیدحسن_شفیع_زاده
شادی روح مطهرش صلوات
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️