یاران حاج قاسم مدافعان حرم بعد از شهادت ابوالفضل به کربلا رفتیم، خرداد ماه بود و هوا گرم، از مقام امام زمان (عج) تا پشت حرم حضرت عباس (ع) راه زیادی بود، حدود ۴۵ دقیقه، ساعت هم سه بود و هنگام استراحت ماشین‌ها، همان‌طور که پیاده می‌آمدیم مادرش گفت: «ببین ابوالفضل، بابا که قلبش را عمل کرده، من هم که کمر ندارم، زهرا خانم هم که پاهایش درد گرفته، مهدی هم خسته شده، یک ماشین بفرست.» حاج آقا گفت: «خانم چه می‌گویی؟ ابوالفضل این وسط ماشین از کجا بیاورد؟ او اکنون جایش خوب است.» همان‌طور که سه تایی می‌خندیدیم، یک ماشین که داشت می‌رفت برای تعویض خادم‌ها نگه داشت جلوی پای‌مان، پرسید: «علقمه؟» سوار شدیم، اما سه تایی تا موقع رسیدن گریه می‌کردیم، حاج آقا گفت: «شهدا همه جا حاضرند، ما‌ دقت نمی‌کنیم تا لیاقت نظر شهدا را داشته باشیم.» 🌷 یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin