📝 دو طوطی در خانه نگهداری می‌کرد، این دو پرنده علاقه زیادی به او داشتند، پرنده‌ها در آخرین روزی که شهید آماده رفتن به جبهه بود، خیلی سـروصدا و بی‌قراری می‌کردند، چند قدمی تا در خانه رفتنـد، دوباره به سراغ آنها آمدند و با لبخند از من پرسـیدند: میدانی اینها چه می‌گویند؟! گفتم: نـه، گفـت: اینها سفارش می‌کنند که در جبهـه باید بجنگی و حتما شهید شوی، گفتـم: این چه حرفیه؟! مگر هرکس که رفت جبهه، شهید می‌شود؟ ان‌شاء‌الله حالا حالاها باید خدمت کنید، پس از خداحافظی در آخرین لحظـه برگشـت و گـفت: اگر که من شهید شدم، طوطی‌ها را آزاد کنید، روز هفتم وقتی طوطی‌ها را آزاد کردیم، هر دو پرواز کردند و با وجودی که قبرهای زیاد دیگری هم در گلزار شهدا بود، اما مستقیما روی قبر محمد صادق نشستند و شروع به نوک زدن قـبر کردند. 🌷 یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin