📝 یک روز با حاج قاسم به سرکشی مناطق مرزی رفتیم برجکی بود به نام برجک نادر شاه پیاده شد و با تک تک سربازان دست داد و با آنها روبوسی کرد و آنها را در آغوش گرفت بعد هم گفت بروید غذاهاتون رو بیارید سربازا رفتند و غذایشان را آوردند نشست کنار آنها و همراه آنها غذا خورد و صحبت کرد و خندید فرمانده پاسگاه گوشه ای نشست و شروع کرد به گریه کردن رفتم پیشش گفتم چیزی شده؟ اتفاقی افتاده؟ گفت نه گریه ام به حال خودم هست فرمانده قرارگاه قدس با آن درجه و مقام می آید و با این بچه ها می نشیند و غذا می خورد و می گوید و می خندد اصلا انگار نه انگار که یک فرمانده عالی رتبه نظامی کشور است اما ما کجا و حاج قاسم کجا 😭😭😭😭😭 📚نشریه یاران شاهد شماره ۱۷۱ یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin