#روایت_عشق 💌
سرد بودن آب رودخانه
به خودی خود مشکلی نداشت اما
از آنجا که نظر هر چهار نفرشان گذشتن از رودخانه و برپا کردن بساط پیکنیکشان زیر درختهای
آن طرف رود بود، مسئله سردی آب
موضوعیت پیدا میکرد.
میلاد خیلی فرز و سریع و قبل از همه
از رودخانه گذشت. پشت سرش زهرا خانمش راه افتاد و با طی کردن عرض رودخانه از آن گذشت.
اما همین که ریحانه خواست چادرش را جمع کند و به دنبال زهرا برود یکدفعه روی هوا بلند شد.
بین زمین و آسمان متوجه شد که امیر
او را به بغل زده و روی دست بلند کرده است و از رودخانه میگذراند.
در همان حال به دوستش درس زندگی هم میداد:
آدم نمیذاره خانمش خیس بشه.
خانم آدم باید درست رد بشه، خانمت رو باید رد کنی! و روی دست نگه داری
مدافع حرم
#شهید_امیرسیاوشی
یاد عزیزش با صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin