🌷 همه غواص ها رسیده بودند جز حسن. وقتی رسید سرتاپایش گل بود. گفتم کجا بودی حسن! نفس نفس زنان گفت: موج من را با خودش برده بود! گفت: لباس اضاف داری؟ یک دست لباس خاکی به او دادم. سریع لباسش را عوض کرد، اسلحه را برداشت. هنوز نفس نفس می زد گفت: بچه ها به کدام سمت رفتند! نشانش دادم. شروع کرد به دویدن. گفتم: چند دقیقه استراحت کن! گفت: الان وقت استراحت نیست باید خودم را به بچه ها برسانم! حسن خودش را رساند و ما هنوز مانده ایم و در جا می رنیم... حسن اجرا 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin