مولای من
یا علی جان
از خودم شرم دارم که تو را مولای خود خطاب کنم
چگونه شیعه ی تو هستم اما تو را حتی به اندازه ی حلقه ی در خانه ات درک نکردم
شرم ندارد؟!
حلقه ی در از جماداتست و تو را چونان دوست میدارد که موقع رفتن به محراب کمربندت را میکشد و تمنا میکند که یا علی نرو
حتی به اندازه ی غازهای خانه ات هم نیستم که وقتی راهی محراب شهادت بودی
به عشق تو سراسیمه و صیحه کنان در مسیر راهت بال و پر میزدند که علی امشب به محراب نرو
این شرم ندارد؟!
من انسانم،مسلمانم،شیعه ی تو هستم،به من علوی میگویند
هرچه فکر میکنم میبینم که اگر اندکی از عشق جمادات و حیوانات به تو در من بود چه غوغایی که برایم نمیکردی....
فقط کافیست اندکی مهرت را در دل بپرورانم
و بعد خود را به عنوان سائل کویَت جا بزنم و درخواستی کنم
آن وقتست که هم دنیایم و هم آخرتم را یکجا خریده ام.
علی جان
آقای مهربانیها که
بی حساب دستگیری میکنی
از منِ روسیاهِ حقیر،
نه به رسم شیعه بودن،
فقط به اسم شیعه دستگیری کن که اگر بر من نظر کنی به حرمت آبرویت در دوعالم،
آخرت منِ بی لیاقت که مولایی چون تو دارم، امن خواهد بود
مولا جان ادرکنی