در پارک می دوید. پایش به سنگی گیر کرد و روی زمین افتاد. زد زیر گریه!
پدرش کنارش نشست و خاک روی شلوارش را تکاند. اشک صورتش را پاک کرد و گفت: بلند شو بابا، یاعلی (ع)
*
پرچم بین دستهایش بود و داربست تا بالای حسینیه می رفت. بالای بزرنت را محکم کرده بودند و آخرین پرچم مانده بود. از داربست خودش را بالا کشید، پیرمرد پرچم را دستش داد و گفت: برو بالا بابا، یا علی (ع)
*
چراغ های حسینیه خاموش بود و مداح سوزناک می خواند؛ اگر خسته جانی بگو یا علی (ع)، اگر ناتوانی بگو یا علی(ع). دستان کوچکی روی صورتش آمد: بابا یا علی (ع) کنیم؟ موهای پسرک را نوازش کرد و گفت: نه بابا الان باید نشست!
پسرک در فکر فرو رفت: وقتی نشستیم می گیم چی؟
بغضش را فرو خورد و گفت: می گیم یا حسین (ع)
از شیرینی غدیر تا احلی من العسل کربلا.
قدر تمام دنیای ما راه بود...قدر بلند شدن دستی و زمین گیر شدن دستی. قدر حرفمان تا عملمان...
بسم الله؛ امسال هم از "یا علی (ع)" گفتیم و باید برسیم به "باعلی (ع)"
راستی! کی زمان یا مهدی (ع) گفتن ما میرسد؟
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَج
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin