🌷 🌷 رزمندگان مجروح را به یک بیمارستانی در شهر کرمان آورده بودند. یکی از مجروحین کرمانی نبودعیادت کننده و همراهی نداشت. مادرم سه روز از او مراقبت کرد. روز سوم خبر رسید که ابراهیم شیمیایی شده. بعد از ظهر به اتفاق مادرم به تهران رفتیم وقتی به بیمارستان رسیدیم یکی از پرستارها گفت: از سه روز قبل که برادرتون اینجا بستری شده خانمی ازش پرستاری میکرد،امروز که شماآمدید از اون خانوم خبری نیست! ماهرگز آن زن را ندیدیم. راوی: مجتبی هندو زاده 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin